Parliament News پارلمان نیوز's Fan Box

Parliament News پارلمان نیوز on Facebook

۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

آنها سعی کردند، ولی ما پیام را نگرفتیم!


در سالهای گذشته خیلی ها سعی کردند ما را از فاجعه ای که پیش رو داریم مطلع سازند، بسیاری حتی در غالب فیلم و سریال های تلویزیونی که اغلب به مناسبت ماههای رمضان، محرم و دهه فجر پخش میشد سعی در این کار داشتند، ولی ما پیام را نمی گرفتیم! شاید مشخص ترین آنها سریال تلویزیونی «روزهای اعتراض» بود که در زمستان- دهه فجر- سال ۸۴ یعنی در روزهای ابتدایی! پخش شد و سعی در نمایاندن چهره مکتب «حجتیه» داشت. یکی از مرورهای جالب براین مجموعه همان زمان در روزنامه شرق خدابیامرز نوشته شد که مطلب نوشته شده از همان نویسنده را از وبلاگ او «ابوذر» برداشته و نقل می کنم.


...

روزهای اعتراض در بین سریالهای این چند سال اخیر سیما یک حرکت رو به جلو به حساب می آید، ما عادت کرده ایم که سریالهایی با پایان خوش ببینیم، بخصوص آنکه چاشنی اکثر انها هم ازدواج است.

اما روزهای اعتراض به عنوان یک خرق عادت به شمار می آید، روزهای اعتراض با کنایه های متفاوتی که به مسائل اجتماعی امروزه ما با كمك گرفتن از گذشتهمی زند به راحتی می تواند بسیاری از مسائل فکری و فرهنگی امروز را عیان تر نشان دهد، اغلب افراد نقشهایی از جریانهای فکری هستند، جریانهایی که همه را در بر می گیرد.
سید مرتضی، یک روحانی است، از انهایی که به قول دکتر شریعتی امضایشان پای هیچ قرارداد استعماری نیامده است، سید مرتضی یک تبعیدی از جامعه خود بوده که به علت درگیری به تبعیدی دیگر تن در می دهد، مخالفت سید مرتضی این مرتبه نه مستقیم با طبقه حاکم، بلکه با اندیشه هایی است که به دنبال تخدیر مذهبی و فرهنگی مردمند، هست. او در مقابل کسی می ایستد که نماینده جریانی است، که خود را عین مذهب می داند و غیر را انحرافی می پندارد، این مرتبه مشکل سید آنست که در مقابلش کسی وجود دارد که از جنس مذهب سخن می گوید، اما با گویشی دیگر، شخصی وجود دارد که از مذهب تنها به روایات مجعول بسنده کرده و به ظاهر پارسایی مومن است و در خفا آن کار دیگر می کند. برای سید پیشینیه ملی همان اندازه اهمیت دارد که دین، به همین علت است که او مخالف برگرداندن رود و به تاراج بردن میراث فرهنگی مردم شهر است.
میرزا، با سیمایی ظاهرالصلاح، ابتدا به عنوان شاگردی پیش سید مشغول درس بوده، اما پس از اندکی خود ساز مخالف می نوازد، میرزا در انتظار است، انتظار موعود، او خود و شاگردانش را با اندیشه هایی آماده این ظهور می کند ، او ترویج فساد را به نحوی برای ظهور موثر می داند که سید مرتضی یکی از شدیدترین مخالفان آن است و به این خاطر معتقد به جلوگیری از ان در هیچ نوعی نیست، میرزا که از مداحي شروع کرده، سعی دارد با اظهارات سطحی و ظاهر سازی خود افراد بیشتری را جذب نماید، او برای برگرداندن رود شهر که به غارت دفینه خواهد انجامید، روایاتی می آورد که نشان دهنده شیطانی بودن رود است و بدین وسیله مریدان خود را به عوض کردن مسیر رود قانع می کند.

فریدون، مردی با ظاهر ارام که در حقیقت تمام افراد حکومت را به طریقی پنهان از بالا هدایت می کند، او هر زمان بخواهد کسی را به طریقی نامحسوس از میان برمي‌دارد، و یا مدیری را برکنار می کند، فریدون دست بازی در کمک به افراد و اشخاص دارد، او به عنوان یک تاجر در شهر زندگی می کند. با قدرتی پنهان. او عضو یک کلوپ روتاری امریکایی است، و البته رقیبانی در عرصه اجتماع و سیاست دارد که شاید زمانی استاد وی محسوب می شدند ولی در هر حال در کلوپ رقیب، انگلیس قرار دارند.
مفتخر، فرماندار جدید و رقیب فریدون، رقیبی که زمانی استادِ شاگرد بوده و در حال حاضر رقیب وی، او نیز سیاست زیرکانه خود را به کار می برد و معتقد است این شیر پیر از پا نخواهد ایستاد. این شیر پیر نیز به دنبال دفینه است و این خواسته را درعیان دنبال می کند، او بنا به هدف زمانی با میرزا، خشك مذهبي که از داخل روایات جعل شده به دنبال خشکاندن رودخانه است؛ همگام و متحد می شود.
رودخانه، تمام دعواها بر سر برگرداندن مسیر ان است، هر کس که دفینه می خواهد بنا به توانی که دارد و امکانی که می تواند به دست بیاورد به خشکانیدن این رود دست می زند، برگردان این مسیر مردمی هدف همه کسانی است که به نوعی مخالف جریان حرکت فرهنگی ریشه دار مردم هستند، یکی به بهانه جذب توريست، دیگری در عیان به بهانه يافتن دفینه، و یکی که شاید از روی سادگی و اخلاص، اخلاصی که فهم به دنبال خود نداشته و به نوعی باعث بازیچه قرارگرفتن توسط مغرضان شده است. رود هویتی است که بستر خود را در طی سالها بدست اورده، به نوعی رود داستان، نگهبانی برای دفینه است، دفینه ای که گذشته مردم خود را در میان دارد.
دفینه که باعث تمام برنامه ها است، شاخصی از فرهنگ و هویت ملی که دین هم بر وجود و حراست از آن تاکید می کند.
عده ای به دنبال غارت ان و اندکی هم به قصد حراست و دفاع از ان؛ رویارویی از این مرحله شروع می شود، میرزا و مفتخر و فریدون در یک جناح ولی هر یک با یک رویکرد و یک نوع روش، مردم و سید هم در طرف مقابل.
میرزا ادامه روندی است که با جعل روایت و حدیث و بدل کردن دین به دنبال عوض شدن فکر مردم هستند، از سالیان پیش این وضع شروع شده، و امروز به زمانه میرزا، او و همفکرانش ثمره تلاشهای گذشتگان خود را با هر رویکردی که داشته اند، میبینند و میگیرند، میرزا نتیجه اخباریگری است که تنها روایت و حدیث را بدون بررسي صحيح و سقيم میپذیرند، اینان درایتشان در فهم امور دین به کناری وا نهاده شده، و از عدالت امروز به بهانه عدالت موعود چشم بسته اند، عدالت و انتظار در بیان ایشان معنای دیگری یافته است و انتظار تنها مایه تخدیر ایشان شده است، نه انتظاری روشنگر، اینان به طور كل فهم دین را به کناری نهاده اند و تنها به پوسته ای بسیار سطحی بسنده کرده اند، مداحی و تنها گریه را جزو معدود روشهایی می دانند که سعادت را برای انسان به ارمغان خواهد آورد، بدون هیچ تلاشی برای فهم آن، حتی از قران هم تنها قرائت عربي آن را می پسندند، نه فهم و اندکی تعمق و تدبر در آيات. میرزا نمونه ای جالب از امروز ما است، ، از مردمانی که جمکران را تنها به سندی مجعول و غیر متقن به محلی برای عرض ارادت به امام موعود خود می دانند. مردمی که تنها خواندن نوایی و گر یه ای بر آل محمد را کلیدی برای باز شدن درهای بهشت بر روی خودشان می دانند، نگاه به رویکرد جامعه شیعی ما در دونگاه به جمکران و مشهدالرضا کاملا مشخص است، در نگاه اول همگی برای امام رضا ارج قائلند، اما جمکران چیز دیگریست، خیل عظیم جمعیتی که سالانه به جمکران می روند، مدعایی بر این گواه است.

بدون اغراق یاران میرزا در بوجود امدن چنین نظری در عوام جامعه سعی فراوانی نموده اند،شاید شما هم این را شنیده باشید و شاید هم به هیچ گرفته اید که " مکه جای خوبی است، اما کربلا جای دیگری است" این همان نگاهی است که در مقصد ان دگرگون گشتن آن مفاهیم اعتقادی است. اینان مکه را مقدس می دانند اما به رسم خرافه ای که آن را در نهان و ضمیر ناخوداگاه دنبال می کنند، به دنبال عرصه های دیگری می گردند، عرصه هایی که بتوانند به جای خدایی که نمیبینند، ماده ای را برای دست زدن بوسیدن و لمس کردن بیابند،خدا برایشان دوردستی در بی نهایت است که امکان نزدیک شدن به ان در زندگی سهل نیست. برای اینان مقدساتي، مقدس تر از خدا فرض است. و تا انجا به پیش می روند که بنا به قول مشهور امام موعود، زمانی که ظهور کند، مدعیان دینداری اولین کسانی هستند، که در مخالفت با امام بر می خیزند، زیرا که اسلام او در مقابل اسلام ایشان دین دیگری جلوه می کند، او رویکردی کاملا متفاوت دارد.
داستان سرانجامی متفاوت دارد و با سوالی بیننده را تنها می گذارد. فردا در ادامه این روند چه خواهد شد؟ ایا از این مردم عده ای به اسم عدالت به تاراج فرهنگ خود می روند؟ این دیالوگی است که در قسمت پایانی یکی از یاران میرزا که احساس پشیمانی دارد بر زبان می اورد، آیا اینان خود به دست خود شرایط غارت دفینه را فراهم کرده اند؟ این تلنگری است براي امروز ما.
دفینه به تاراج می رود، و میرزا؛ مردی که خود را عين دین می داند، به درجه عالم و شارع دین ارتقاء می یابد. سید مرتضی مردی که به کسوت علم ، فهم و وطیفه خود در مقابل میرزا می ایستد و سخن و عمل او را تحریف دین می داند، به تبعید ناچار می شود. از مردم آنان که اهل فهم بودند نیز یا به گور به دشنه مخالف خفتند و یا به گوشه زندان ارامشان کردندو یا همچون سید به جلای وطن ناچار شدند.
مفتخر هم که دفینه را به رقیب (فریدون) واگذار کرد، به طعنه به رقیب امریکایی خود گوشزد می کند، که شیر پیر استعمار، انگلیس بر هدف خود همچنان ایستاده، و به این زودیها از پای نخواهد نشست.
داستان تمام می شود، و بیننده با ابهامی در مقابل اتفاقات افتاده می ماند، به راستی اگر در مقام عمل میرزا عهده دار منصب دین از جایگاه رسمی شود و سید مرتضی به جرم سخن و فکر خویش به جلای وطن محکوم شود، در آینده نزدیک از دین چه خواهد ماند؟ . . .

اين متن در ابتدا در شرق آنلاين منتشر شده كه اينجا كمي كاملتر آن را آوردم
...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

فیس بوک