Parliament News پارلمان نیوز's Fan Box

Parliament News پارلمان نیوز on Facebook

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

یاد باد آن روزگاران



حالا قدر آن روزهای سخت را می فهمم. سالهای اواخر ده ۷۰ و اوایل۸۰ که آقای خاتمی رییس دولت بود و آقای کروبی رییس مجلس و مهندس بهزاد نبوی نماینده مردم در پارلمان، و آقایان مهاجرانی و پس از آن مسجد جامعی وزیر فرهنگ. روزهایی که روزنامه داشتیم، موسیقی و سینما داشتیم، دفاتر برنامه ریزی اقتصادی با افرادی همچون استادم دکتر مهدی عسلی داشتیم، فدراسیون فوتبال با مدیریت مهندس صفایی فراهانی داشتیم. و البته مشکلات، مشکلاتی که نه کم، بلکه زیاد هم بود، اما تلاشی صادقانه به همراه امیدی معصومانه از جوانان و دانشجویان هم داشتیم.
دیدی آن قهقه کبک خرامان حافظ که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود

۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

وفاداران به خط و راه امام بخوانند (فرامین و وصایای صریح امام به سپاه، بسیج و نیروهای مسلح )ء



چندی است که زمزمه‏هایی در برخی از محافل درباره لزوم تأویل و تفسیر سخنان رهبر کبیر انقلاب اسلامی که پیاپی نسبت به مخاطرات جدی دخالت نیروهای نظامی در مسائل سیاسی داخلی مرتبط با احزاب و جناحها و گروهها هشدار داده‏اند به گوش می‏رسد، این اظهار نظرها متأسفانه بر خلاف نص پیامهای صریح و غیرقابل تأویل امام خمینی در حالی مطرح می‏شوند که بیش از چند ماه به انتخابات بسیار مهم مجلس شورای اسلامی نمانده است، از این رو دغدغه دلسوزان انقلاب اسلامی نسبت به یکی از مهمترین دست‏آوردهای انقلاب و نهضت امام قابل درک است؛ اما مهمتر از آن این واقعیت تلخ و دردناک است که هنوز در حالی که بیش از دو دهه از رحلت معمار کبیر این نظام مقدس نمی‏گذرد که سخنان بی‏تکلف و آشکار امام خمینی بعضاً به مضامینی برخلاف منظور امام راحل تفسیر و ترویج می‏شود؛ اکنون که هنوز طنین صدای امام در گوش جان میلیونها تن از پیروان او در جمع یاران نسل اول و دوم انقلاب باقی است و اکنون که هنوز بحمدالله جمع زیادی از رزمندگان و ایثارگران و جانبازان انقلاب که بارها هشدارهای امام خمینی در این باره را مستقیماً از کلام و پیام او شنیده‏اند حضور دارند، اینچنین بعضاً وصایا و هشدارهای او در این باب نادیده گرفته می‏شود چند دهه دیگر وضعیت چگونه خواهد بود.
آنچه را که در ادامه این نوشته خواهید خواند سخن و تحلیل اینجانب نیست، بلکه مستند به عین متن رهنمودها و پیامهای امام خمینی است، اگر هنوز بر سر پیمانهای بی‏شماری که با امام بسته‏ایم وفاداریم و اگر این پیام روشن رهبر معظم انقلاب را باور داریم که «راه ما راه امام خمینی است» باید در آموزه‏ها و هشدارهایی که امام خمینی آنهم از موضع مرجع دینی و رهبر کبیر انقلاب و فرمانده کل قوا خطاب به عزیزان بسیجی و سپاهی و ارتشی فرموده‏اند تأمل کنیم و تکلیف خویش در قبال تأویلها و رویکردهای مخالف آن مشخص سازیم.
اینک به دقت سخنان و مواضع امام خمینی را در این باره مرور کنیم: امام خمینی در 24 اسفند 1360 یعنی در شرایطی که نه تنها در عرصه جریانات داخلی کشور احزاب نیرومند اسلامی حضور فعال داشته بلکه هنوز جنایتهای سازمان منافقین در اوج بود، و حزب توده و بسیاری از احزاب کمونیستی و ملی‏گرا رسماً و علنی فعالیت می‏کردند، یعنی در شرایطی که اگر قرار بود سپاه و بسیج و قوای نظامی در مسائل سیاسی احزاب مداخله کنند قطعاً آن دوران مصداق بارز آن بوده است اما امام خمینی که بنیانگذار این نظام الهی و پایه‏گذار بسیج و سپاه و ارتش جمهوری اسلامی است با صراحت می‏فرماید:
«ورود سیاست در ارتش شکست ارتش است، این را باید بدانید و شرعاً جایز نیست». (صحیفه امام، جلد ۱۶، ص ۱۱۱)
برخلاف برخی تحلیلهایی که اخیراً در مورد لزوم جانبداری بسیج و سپاه از رشد و توفیق احزاب و جناحهای سیاسی خاص و خالص دینی می‏شود امام خمینی در همین سخنرانی ـ و در فرازهایی دیگر که نقل خواهد شد ـ ورود قوای نظامی و بسیج به عرصه مناقشات سیاسی حتی به نفع خالصترین جناحها و جریانهای صددرصد اسلامی را نیز صراحتاً نهی کرده است. امام می‏فرماید:ء
«من عرض مى‏كنم به همه این قوا و به فرماندهان این قوا كه این افراد در هیچ‏یك از احزاب سیاسى، در هیچ‏یك از گروهها وارد نشوند. اگر ارتش یا سپاه پاسدار یا سایر قواى مسلحه در حزب وارد بشود، آن روز باید فاتحه آن ارتش را خواند. در حزب وارد نشوید، در گروهها وارد نشوید اصلاً. تكلیف الهى ـ شرعى همه شما این است كه یا بروید حزب یا بیایید ارتش باشید؛ مختارید از ارتش كناره‏گیرى كنید بروید در حزب، میل خودتان، اما هم ارتشى و هم حزب، معنایش این است كه ارتشى باید از ارتشى‏اش دست بردارد، بازیهاى سیاسى باید توى ارتش هم وارد بشود. در هر گروهى كه وارد هستید باید از آن گروه جدا بشوید، ولو یك گروهى است كه بسیار مردم خوبى هم هستند، ولو یك حزبى است كه بسیار حزب خوبى هست، لكن اصل وارد شدن در حزب براى ارتش، براى سپاه پاسداران، براى قواى نظامى و انتظامى وارد شدنش جایز نیست، به فساد مى‏كشد اینها را. و من عرض مى‏كنم كه كسانى كه در رأس ارتش هستند و كسانى كه در رأس سپاه پاسداران هستند موظف هستند كه ارتش را و سپاه را و سایر قواى مسلح را از احزاب كنار بزنند و اگر كسى در حزب هست، باید او را از ارتش بگویند یا در آنجا یا در اینجا و همین‏طور سپاه پاسداران و همین‏طور سایر قواى مسلح باید وارد در جهات سیاسى نشوند تا انسجام پیدا بشود. اگر وارد بشوید، بالاخره به هم خواهید زد خودتان را و بالاخره در مقابل هم خواهید ایستاد و نظام را به هم خواهید زد و اسلام را تضعیف خواهید كرد. تكلیف همه شما این است كه با هم باشید بدون اینكه در یك حزب یا در گروهى وارد شده باشید، هر گروهى مى‏خواهد باشد. گروه فاسد كه ان‏شاءاللّه‏، وارد نمى‏شوید، گروههاى بسیار خوب هم وارد نشوید. باید شما مستقل، بدون اینكه پیوند به یك گروهى داشته باشید مستقل باشید و از حزب اللّه‏ تعالى شأنه. ...
این گروههاى اسلامى هم نباید دخالت در امور ارتش بكنند و نباید در آنجا افراد داشته باشد، تا بتوانید یك عضو صالح و یك ارتش و سپاه پاسداران منسجم و صالح و قدرتمند باشید. ورود سیاست در ارتش شكست ارتش است، این را باید بدانید و شرعاً جایز نیست. و من امر مى‏كنم به شما كه یا در ارتش یا در حزب، دوم ندارد كه بخواهید هم ارتشى باشید، هم حزبى، نمى‏شود.» (صحیفه امام، جلد ۱۶، ص ۱۱۰-۱۱۱)
سخنان زیر از امام خمینی نیز به مناسبت سالروز تولد امام هشتم(ع) در جمع مسئولین نظام ایراد شده است:
«همه دنیا كه دنبال این هستند كه ارتششان از امور سیاسى كنار باشد، آنها یك چیزى مى‏فهمند كه مى‏گویند این را ـ ما كه مى‏خواهیم كه سپاه و ارتش جنداللّه‏ باشند و دسته‏بندى نداشته باشند و جهات سیاسى را كنار بگذارند، براى اینكه اگر جهات سیاسى و مناقشات سیاسى در سپاه رفت و در ارتش رفت، باید فاتحه این سپاه و ارتش را ما بخوانیم.» (صحیفه امام، جلد ۱۹، ص ۱۱)
امام خمینی، همان عزیزی که بوسه بر دست و بازوی بسیجیان و سپاهیان را افتخار می‏دانست و آنان را در خالصانه‏ترین مناجاتهای خویش دعا می‏کرد در همین سخنرانی در روز ولادت امام رضا(ع) با عمق آگاهی که نسبت به خطرهای عظیم ورود قوای مسلح به مسائل انتخاباتی و مسائل سیاسی جناحها داشت فتوا و نظر صریح شرعی خویش را خطاب به اعضای سپاه چنین بیان می‏کند:
«براى سپاهیها جایز نیست كه وارد بشوند به دسته‏بندى، و آن طرفدار آن یكى، آن یكى طرفدار آن یكى. به شما چه ربط دارد كه در مجلس چه مى‏گذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند كه بین سپاهیها هم باز صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد مى‏شود، جریانى دارد، به سپاه چه كار دارد كه آنها هم اختلاف پیدا كنند؟ براى سپاه‏جایز نیست این. براى ارتش جایز نیست این. سپاهى را از آن تعهدى كه دارد، از آن مطلبى كه به عهده اوست باز مى‏دارد و همین طور ارتش را. و ما در گفتارمان، در كردارمان كه در محضر خداى تبارك و تعالى واقع است، باید فكر بكنیم...» (صحیفه امام، جلد ۱۹، ص ۱۲)
امام خمینی در سال 62 خطاب به نماینده خویش در سپاه پاسداران (شهید محلاتی) و مسئولین سپاه اصفهان می‏فرماید:
«...اصفهان مردم خوب و متدینی دارد، آقایان كه آنجا مى‏روند توجه داشته باشند كه به هیچ كس گرایش پیدا نكنند، و سعى كنند سپاه مستقل باشد، البته نسبت به همه با صمیمیت برخورد كنید، سعى كنید اختلاف نظرها را كه در تمام جاهاست به سپاه نكشانید.» (صحیفه امام، جلد ۱۸، ص ۲۷۷)
این عین سخن امام خمینی است که زمان تشکیل وزارت سپاه فرموده است:
«باید سعی کنید جهات سیاسی در سپاه وارد نشود، که اگر افکار سیاسی وارد سپاه شود جهات نظامی آن از بین می‏رود. همیشه به سپاه سفارش کنید که آنان خودشان را یک جنگنده خدمتگزار مردم بدانند» (صحیفه امام، جلد ۱۸، ص ۴۵)
و امام خمینی در پیام 29 فروردین 1361 خطاب به تمامی نیروهای نظامی چنین می‏نویسد:
«از امور مهمى كه باید تمام نیروهاى مسلح از آن پیروى كنند و اغماض از آن به هیچ‏وجه نمى‏توان كرد و باز هم تذكر داده‏ام، آن است كه هیچ‏یك از افراد نیروهاى مسلح، چه رده‏هاى بالا یا پایین در حزب و گروهى با هر اسم و عنوان نباید وارد شوند، هرچند آن حزب و گروه صددر صد اسلامى و به جمهورى اسلامى وفادار باشند. و هر كس در یك حزب و گروه وارد شد باید از ارتش و سپاه و سایر قواى انتظامى و نظامى و قواى مسلح خارج شود. و فرماندهان و مسئولان موظف هستند كه هر كس در یكى از احزاب یا گروههاى سیاسى یا دینى وارد شد به او تذكر دهند كه از حزب و یا گروهها و یا سازمان خارج شود، و اگر تخلف كرد او را از ارتش یا دیگر قواى مسلح اخراج كنند، و همه افراد موظف‏اند چنین اشخاصى را به فرماندهان معرفى نمایند. و باید توجه داشته باشند كه ورود قواى مسلح در احزاب و گروهها و سازمانها، پایه قواى مسلح را متزلزل خواهد كرد و غفلت از این امر موجب پیگرد خواهد بود.» (صحیفه امام، جلد ۱۶، ص ۲۰۳)
امام خمینی تاثیر تخریبی امور سیاسی را در ارتش بدتر از هروئین می دانند، ایشان می فرمایند:
«سران این ارتش و همه قوای مسلح باید موظف باشند به اینکه حفظ کنند تمتم ارتش را از اینکه وارد امور سیاسی بشود. ورود در امور سیاسی همان، و حیثیت ارتش از بین رفتن همان. امور سیاسی در ارتش از هروئین بدتر است. چطور هروئین انسان را چه می کند و از بین می برد، امور سیاسی هم باطن ارتش را از بین می برد، دید ارتش را از بین می برد.» (صحیفه امام، جلد ۱۴، ص ۴۴۱)
در برخی از تحلیلها چنین زمزمه می‏شود که نهی و هشدارهای امام مربوط به ارتش و سپاه است و شامل بسیج نمی‏شود همچنین چنانکه نقل شد برخی نهی امام را مربوط به یک دوره خاص در انتخابات مجلس دوم و یا سوم دانسته‏اند، فرازی که ذیلاً نقل می‏شود، از وصیت‏نامه جاوید امام خمینی است که آن را برای همیشه و خطاب به همه وفاداران به راه و رسم انقلاب اسلامی به نسل حاضر و نسلهای آینده نوشته‏اند. اهمیت این موضوع بدان حد بوده است که امام آن را در بندی مستقل خطاب به نیروهای مسلح آن هم در وصیتنامه‏ آورده است که در آن وصایا و خط‏مشیهای اصولی و تأویل‏ناپذیر خویش را به عنوان منشور همیشگی انقلاب اسلامی ابلاغ کرده است.
آنانکه به راه و رسم امام وفادارند و هزاران بار در شعارهای حقیقتاً برخاسته از عمق جانشان از بی‏وفایی کوفی‏صفتان تبری جسته و تا پایان عمر به رهروی راه امام پیمان دارند خصوصاً فارغ التحصیلان «مدرسه عشق»، بسیجیان دریادل و سپاهیان عزیز، تفسیر و منظور امام را از خود کلام امام و از متن وصیتنامه او بجویند که فرمود:
«وصیت اكید من به قواى مسلح آن است كه همان طور كه از مقررات نظام، عدم دخول نظامى در احزاب و گروهها و جبهه‏ها است به آن عمل نمایند؛ و قواى مسلح مطلقاً، چه نظامى و انتظامى و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهى وارد نشده و خود را از بازیهاى سیاسى دور نگه دارند. در این صورت مى‏توانند قدرت نظامى خود را حفظ و از اختلافات درون گروهى مصون باشند. و بر فرماندهان لازم است كه افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع نمایند. و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است، دولت و ملت و شوراى دفاع و مجلس شوراى اسلامى وظیفه شرعى و میهنى آنان است كه اگر قواى مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، برخلاف مصالح اسلام و كشور بخواهند عملى انجام دهند یا در احزاب وارد شوند كه ـ بى‏اشكال به تباهى كشیده مى‏شوند ـ و یا در بازیهاى سیاسى وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت كنند. و بر رهبر و شوراى رهبرى است كه با قاطعیت از این امر جلوگیرى نماید تا كشور از آسیب در امان باشد.» (صحیفه امام، جلد ۲۱، ص ۴۳۲-۴۳۳)
هرگز فراموش نکنیم آنچه که امام خمینی با بینش ژرفی که عمیقترین مسائل سیاسی گذشته و حال جهان و ایران را می‏شناخت در فراز فوق تکلیف همیشگی سپاه و بسیج در موضوع مناقشات سیاسی و جناحی و در عرصه فعالیتهای انتخاباتی و دیگر زمینه‏های مسائل سیاسی را با وضوح کامل روشن کرده است این وصیت همان کسی است که اسلام را عین سیاست می‏دانست و تفکیک دین از سیاست را هرگز روا نمی‏شمرد. امام با شناخت دقیقی که از شرایط جامعه ایران داشت و با اشرافی که به تکالیف عمومی و اختصاصی اشخاص و نهادها و قشرهای مختلف داشت در مقام راهبری نظام اسلامی و فرمانده کل قوا بخوبی این حقیقت را دریافته بود که نیروهای مسلح عموماً، و بخصوص دو نهاد برآمده از متن انقلاب اسلامی یعنی سپاه و بسیج که حافظان مسلح این مرز و بوم و پاسداران جان بر کف انقلاب اسلامی‏اند هر گاه به وادی مناقشات احزاب و گروههای سیاسی ـ که بطور طبیعی و همواره در جامعه با دیدگاهها و سلایق مختلف حضور دارند ـ وارد شوند بمنزله سم مهلکی است که آنان را از مظاهر وحدت و انسجام ملی و اسلامی به مظهر حمایت از این جناح و آن حزب متنزل می‏سازد و افزون بر خطر اختلافات داخلی که از این ناحیه در درون مهمترین نیروهای حافظ کشور و انقلاب پدید می‏آورد به تدریج آنان را از حمایت افکار عمومی تمامی اقشار ملت که لامحاله دارای گرایشات مختلف و متکثر می‏باشند محروم می‏سازد. و خدای ناکرده اگر رویکرد اصولی که برگرفته از خط‏مشی امام و مقام معظم رهبری بر بی‏طرفی قوای مسلح نسبت به مناقشات سیاسی و انتخابات و تعاملات احزاب و گروههای درون نظام تاکنون حاکم بوده است، به‏تدریج تحت تأثیر تفسیر و رویکردهای جناحی و سیاسی تغییر کند و عزیزانی که سرمایه‏های بی‏بدیل حراست از کیان ملک و ملت و انقلابند به عرصه منازعات جناحها کشیده شوند و در انتخابات با توجیهاتی همچون تکلیف شرعی و انقلابی برخلاف صریح وصایای امام و رهبری به نفع این گروه و آن گروه وارد میدان شوند یقیناً به کیان جایگاه رفیع ایشان در نزد افکار عمومی و همچنین به سلامت روندی که طبق نظر امام و رهبر انقلاب، حراست از سلامت آن واجب شرعی و عینی است صدمات جبران‏ناپذیر وارد خواهد شد.

۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

گالیله



یاد دارم در کودکی داستان زندگی گالیله در غالب کارتون تلویزیونی برایمان پخش میشد، گالیله را وادار به اعتراف کردند که زمین مرکز جهان هستی ست و خورشید و دیگر ستارگان به دور زمین می چرخند. او اعتراف کرد و به همراه دستیارش از دادگاه بیرون آمد روی پله ای نشست از ناراحتی گریست. دستیار گالیله این هنگام رو به او کرد و گفت: استاد، درست است که ما را وادار به سوگند دروغ کردند ولی زمین هنوز می چرخد، زمین هنوز می چرخد

۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

آنها سعی کردند، ولی ما پیام را نگرفتیم!


در سالهای گذشته خیلی ها سعی کردند ما را از فاجعه ای که پیش رو داریم مطلع سازند، بسیاری حتی در غالب فیلم و سریال های تلویزیونی که اغلب به مناسبت ماههای رمضان، محرم و دهه فجر پخش میشد سعی در این کار داشتند، ولی ما پیام را نمی گرفتیم! شاید مشخص ترین آنها سریال تلویزیونی «روزهای اعتراض» بود که در زمستان- دهه فجر- سال ۸۴ یعنی در روزهای ابتدایی! پخش شد و سعی در نمایاندن چهره مکتب «حجتیه» داشت. یکی از مرورهای جالب براین مجموعه همان زمان در روزنامه شرق خدابیامرز نوشته شد که مطلب نوشته شده از همان نویسنده را از وبلاگ او «ابوذر» برداشته و نقل می کنم.


...

روزهای اعتراض در بین سریالهای این چند سال اخیر سیما یک حرکت رو به جلو به حساب می آید، ما عادت کرده ایم که سریالهایی با پایان خوش ببینیم، بخصوص آنکه چاشنی اکثر انها هم ازدواج است.

اما روزهای اعتراض به عنوان یک خرق عادت به شمار می آید، روزهای اعتراض با کنایه های متفاوتی که به مسائل اجتماعی امروزه ما با كمك گرفتن از گذشتهمی زند به راحتی می تواند بسیاری از مسائل فکری و فرهنگی امروز را عیان تر نشان دهد، اغلب افراد نقشهایی از جریانهای فکری هستند، جریانهایی که همه را در بر می گیرد.
سید مرتضی، یک روحانی است، از انهایی که به قول دکتر شریعتی امضایشان پای هیچ قرارداد استعماری نیامده است، سید مرتضی یک تبعیدی از جامعه خود بوده که به علت درگیری به تبعیدی دیگر تن در می دهد، مخالفت سید مرتضی این مرتبه نه مستقیم با طبقه حاکم، بلکه با اندیشه هایی است که به دنبال تخدیر مذهبی و فرهنگی مردمند، هست. او در مقابل کسی می ایستد که نماینده جریانی است، که خود را عین مذهب می داند و غیر را انحرافی می پندارد، این مرتبه مشکل سید آنست که در مقابلش کسی وجود دارد که از جنس مذهب سخن می گوید، اما با گویشی دیگر، شخصی وجود دارد که از مذهب تنها به روایات مجعول بسنده کرده و به ظاهر پارسایی مومن است و در خفا آن کار دیگر می کند. برای سید پیشینیه ملی همان اندازه اهمیت دارد که دین، به همین علت است که او مخالف برگرداندن رود و به تاراج بردن میراث فرهنگی مردم شهر است.
میرزا، با سیمایی ظاهرالصلاح، ابتدا به عنوان شاگردی پیش سید مشغول درس بوده، اما پس از اندکی خود ساز مخالف می نوازد، میرزا در انتظار است، انتظار موعود، او خود و شاگردانش را با اندیشه هایی آماده این ظهور می کند ، او ترویج فساد را به نحوی برای ظهور موثر می داند که سید مرتضی یکی از شدیدترین مخالفان آن است و به این خاطر معتقد به جلوگیری از ان در هیچ نوعی نیست، میرزا که از مداحي شروع کرده، سعی دارد با اظهارات سطحی و ظاهر سازی خود افراد بیشتری را جذب نماید، او برای برگرداندن رود شهر که به غارت دفینه خواهد انجامید، روایاتی می آورد که نشان دهنده شیطانی بودن رود است و بدین وسیله مریدان خود را به عوض کردن مسیر رود قانع می کند.

فریدون، مردی با ظاهر ارام که در حقیقت تمام افراد حکومت را به طریقی پنهان از بالا هدایت می کند، او هر زمان بخواهد کسی را به طریقی نامحسوس از میان برمي‌دارد، و یا مدیری را برکنار می کند، فریدون دست بازی در کمک به افراد و اشخاص دارد، او به عنوان یک تاجر در شهر زندگی می کند. با قدرتی پنهان. او عضو یک کلوپ روتاری امریکایی است، و البته رقیبانی در عرصه اجتماع و سیاست دارد که شاید زمانی استاد وی محسوب می شدند ولی در هر حال در کلوپ رقیب، انگلیس قرار دارند.
مفتخر، فرماندار جدید و رقیب فریدون، رقیبی که زمانی استادِ شاگرد بوده و در حال حاضر رقیب وی، او نیز سیاست زیرکانه خود را به کار می برد و معتقد است این شیر پیر از پا نخواهد ایستاد. این شیر پیر نیز به دنبال دفینه است و این خواسته را درعیان دنبال می کند، او بنا به هدف زمانی با میرزا، خشك مذهبي که از داخل روایات جعل شده به دنبال خشکاندن رودخانه است؛ همگام و متحد می شود.
رودخانه، تمام دعواها بر سر برگرداندن مسیر ان است، هر کس که دفینه می خواهد بنا به توانی که دارد و امکانی که می تواند به دست بیاورد به خشکانیدن این رود دست می زند، برگردان این مسیر مردمی هدف همه کسانی است که به نوعی مخالف جریان حرکت فرهنگی ریشه دار مردم هستند، یکی به بهانه جذب توريست، دیگری در عیان به بهانه يافتن دفینه، و یکی که شاید از روی سادگی و اخلاص، اخلاصی که فهم به دنبال خود نداشته و به نوعی باعث بازیچه قرارگرفتن توسط مغرضان شده است. رود هویتی است که بستر خود را در طی سالها بدست اورده، به نوعی رود داستان، نگهبانی برای دفینه است، دفینه ای که گذشته مردم خود را در میان دارد.
دفینه که باعث تمام برنامه ها است، شاخصی از فرهنگ و هویت ملی که دین هم بر وجود و حراست از آن تاکید می کند.
عده ای به دنبال غارت ان و اندکی هم به قصد حراست و دفاع از ان؛ رویارویی از این مرحله شروع می شود، میرزا و مفتخر و فریدون در یک جناح ولی هر یک با یک رویکرد و یک نوع روش، مردم و سید هم در طرف مقابل.
میرزا ادامه روندی است که با جعل روایت و حدیث و بدل کردن دین به دنبال عوض شدن فکر مردم هستند، از سالیان پیش این وضع شروع شده، و امروز به زمانه میرزا، او و همفکرانش ثمره تلاشهای گذشتگان خود را با هر رویکردی که داشته اند، میبینند و میگیرند، میرزا نتیجه اخباریگری است که تنها روایت و حدیث را بدون بررسي صحيح و سقيم میپذیرند، اینان درایتشان در فهم امور دین به کناری وا نهاده شده، و از عدالت امروز به بهانه عدالت موعود چشم بسته اند، عدالت و انتظار در بیان ایشان معنای دیگری یافته است و انتظار تنها مایه تخدیر ایشان شده است، نه انتظاری روشنگر، اینان به طور كل فهم دین را به کناری نهاده اند و تنها به پوسته ای بسیار سطحی بسنده کرده اند، مداحی و تنها گریه را جزو معدود روشهایی می دانند که سعادت را برای انسان به ارمغان خواهد آورد، بدون هیچ تلاشی برای فهم آن، حتی از قران هم تنها قرائت عربي آن را می پسندند، نه فهم و اندکی تعمق و تدبر در آيات. میرزا نمونه ای جالب از امروز ما است، ، از مردمانی که جمکران را تنها به سندی مجعول و غیر متقن به محلی برای عرض ارادت به امام موعود خود می دانند. مردمی که تنها خواندن نوایی و گر یه ای بر آل محمد را کلیدی برای باز شدن درهای بهشت بر روی خودشان می دانند، نگاه به رویکرد جامعه شیعی ما در دونگاه به جمکران و مشهدالرضا کاملا مشخص است، در نگاه اول همگی برای امام رضا ارج قائلند، اما جمکران چیز دیگریست، خیل عظیم جمعیتی که سالانه به جمکران می روند، مدعایی بر این گواه است.

بدون اغراق یاران میرزا در بوجود امدن چنین نظری در عوام جامعه سعی فراوانی نموده اند،شاید شما هم این را شنیده باشید و شاید هم به هیچ گرفته اید که " مکه جای خوبی است، اما کربلا جای دیگری است" این همان نگاهی است که در مقصد ان دگرگون گشتن آن مفاهیم اعتقادی است. اینان مکه را مقدس می دانند اما به رسم خرافه ای که آن را در نهان و ضمیر ناخوداگاه دنبال می کنند، به دنبال عرصه های دیگری می گردند، عرصه هایی که بتوانند به جای خدایی که نمیبینند، ماده ای را برای دست زدن بوسیدن و لمس کردن بیابند،خدا برایشان دوردستی در بی نهایت است که امکان نزدیک شدن به ان در زندگی سهل نیست. برای اینان مقدساتي، مقدس تر از خدا فرض است. و تا انجا به پیش می روند که بنا به قول مشهور امام موعود، زمانی که ظهور کند، مدعیان دینداری اولین کسانی هستند، که در مخالفت با امام بر می خیزند، زیرا که اسلام او در مقابل اسلام ایشان دین دیگری جلوه می کند، او رویکردی کاملا متفاوت دارد.
داستان سرانجامی متفاوت دارد و با سوالی بیننده را تنها می گذارد. فردا در ادامه این روند چه خواهد شد؟ ایا از این مردم عده ای به اسم عدالت به تاراج فرهنگ خود می روند؟ این دیالوگی است که در قسمت پایانی یکی از یاران میرزا که احساس پشیمانی دارد بر زبان می اورد، آیا اینان خود به دست خود شرایط غارت دفینه را فراهم کرده اند؟ این تلنگری است براي امروز ما.
دفینه به تاراج می رود، و میرزا؛ مردی که خود را عين دین می داند، به درجه عالم و شارع دین ارتقاء می یابد. سید مرتضی مردی که به کسوت علم ، فهم و وطیفه خود در مقابل میرزا می ایستد و سخن و عمل او را تحریف دین می داند، به تبعید ناچار می شود. از مردم آنان که اهل فهم بودند نیز یا به گور به دشنه مخالف خفتند و یا به گوشه زندان ارامشان کردندو یا همچون سید به جلای وطن ناچار شدند.
مفتخر هم که دفینه را به رقیب (فریدون) واگذار کرد، به طعنه به رقیب امریکایی خود گوشزد می کند، که شیر پیر استعمار، انگلیس بر هدف خود همچنان ایستاده، و به این زودیها از پای نخواهد نشست.
داستان تمام می شود، و بیننده با ابهامی در مقابل اتفاقات افتاده می ماند، به راستی اگر در مقام عمل میرزا عهده دار منصب دین از جایگاه رسمی شود و سید مرتضی به جرم سخن و فکر خویش به جلای وطن محکوم شود، در آینده نزدیک از دین چه خواهد ماند؟ . . .

اين متن در ابتدا در شرق آنلاين منتشر شده كه اينجا كمي كاملتر آن را آوردم
...

۱۳۸۸ خرداد ۱۴, پنجشنبه

اولین سرود ملی کدامیک است؟

حتماً از بحثی که بر سر اولين سرود ملي ایران پیش آمد باخبر هستید. شرح ماجرا از این قرار است که در دوره مظفرالدین شاه قاجار، یک مارش نظامی توسط موسیو ژان باتیست لوِمیر(یا لومِر) فرانسوی ( موسیقی دان نظامیِ اعزام شده به ایران) برای پیانو ساخته شد و یک بار به هنگام ورود و در حضور مظفرالدین شاه در پاریس اجرا گردید. بعد از مدتها این آهنگ توسط ارکستر ملل ایران در مهرماه ۸۴ در تالار وحدت اجرا گردیده است. نکته مهم درباره این اجرا اینست که به درخواست رهبر ارکستر ملل (پیمان سلطانی)، ترانه ای برای آن توسط بیژن ترقی (ترانه سرای مشهور معاصر که اکنون 70 سال سن دارد) سروده شده و این سرود با صدای زیبای «سالار عقیلی» به یک آهنگ میهن پرستانه خیره کننده تبدیل شده است. هر چند که با توجه به نوع شعر و طولانی بودن امکان استفاده به عنوان سرود ملی را ندارد. گروهی از تاریخ دانان با توجه به تقدم زمانی، این سرود را اولین سرود ملی مىدانند ولی برخی دیگر همچنان اولین اجرای «ای ایران» را اولین سرود ملی واقعی مىشناسند.
در پایین متن ترانه به همراه ۲ لینک ویدئویی قرار داده شده:
لینک ۲

متن ترانه 
......................................

نام جاوید ای وطن
صبح امید ای وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
وطن ای هستی من
شور و سرمستی من
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم
که همآواز تو منم 
همه جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم
بشنو سوز سخنم
که نوا گر این چمنم
همه جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
ز صلابت ایران جوان
ز صلابت ایران جوان
ز صلابت ایران جوان
..........................................



۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

تست اول

تستینگ می کنم، پس هستم!

فیس بوک